جوجولی
تمام موهایم را گریه میکنم و موهایم حتی دیگر کفاف پنهان کردن پیشانیم را نیز نمیدهند پیشانیم بلند شده بختم اما به موهایم میماند نمیماند میرود میاید نمیدانم چرا این اتاق اینطور خیره مانده است به من به تو من من من چقدر خودخواهی ! نگاه کن به رنگهای روی دیوار ، به افتاب نه، به ابر ها من از صاعقه میترسم میترسیدم اما باز رفتی من از دکمه ها بیزارم تا این صفحه کلید را نابود نکردم و شعرم ناتمام نمانده است میگویم.. از دکمه های لجوج پیراهنم بیزارم در اغوشم بگیر لااقل برق از سرم پریده پاره کرده ام سر تاپای پیراهنم را در اغوشم بگیر مرا بچین و تمام کن
چیده ام
نوشته شده در جمعه 91/4/23ساعت
1:1 صبح توسط مونیکا نظرات ( ) |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |